چرا وقتی پایمان، جایی از اشتباه خودمان توی چاله می رود
حاضر نمی شویم قبول کنیم که این اشتباهی بوده که کرده ایم و دنیا به آخر نرسیده
چرا وقتی عاشق می شویم بی دلیل همه وجودمان را بی دریغ حراج می کنیم
چرا هر چه عشقمان غلیظ تر و شدیدتر است ، سرعتمان در هیچ شدن بیشتر
و اگر در این بین طرفمان مناسب نباشد(حالا یا از اول ما اشتباه انتخاب کرده ایم یا نه، انتخابمان لیاقت محبت را نداشته، فرقی نمی کند)
زود همه بیرق های محبت را چال می کنیم و جایش خنجر و سپر و نیزه بیرون می آوریم
غافل از این که دنیا با یک آدم و یک عشق شروع نشده ، تمام هم نمی شود
تا دنیا دنیا است آدم و عشق و خطا هم هست
به جای اینکه با تمام قدرت دریای عطوفت وجودمان را تبدیل به سیلاب نفرت کنیم
کافی است فقط حواسمان را جمع کنیم تا دوباره اشتباه نکنیم