احساس من

تنهایی

احساس من

تنهایی

زندگی عین سادگی

عشق مرگ نیست زندگی است. 

 سخت نیست عین سادگی است.  

عشق عاشقانه های باد وگندم است .  

اولین پناهگاه کودکی آخرین پناهگاه آدم است.  

زندگی زیباست حتی اگر کور باشی. 

 خوش آهنگ است حتی اگر کر باشی مسحور کننده است حتی اگر فلج باشی. 

 اما بی ارزش است اگرثانیه ای عاشق نباشی اگر می دانستی دل ترک خورده ی من با یاد چشمان بارانی ات شکسته تر می شود هیچ گاه به من پشت نمی کردی اگر می بینی کسی به روی تو لبخند نمی زند علت را در لبان فرو بسته خودت جستجو کن

ای کاش کودک بودم

کاش کودک بودم  

تا بزرگترین شیطنت زندگی ام نقاشی روی دیوار بود، 

ای کاش کودک بودم تا از ته دل می خندیدم نه اینکه مجبور باشم همواره تبسمی تلخ بر لب داشته باشم،  

ای کاش کودک بودم 

تا در اوج ناراحتی و درد با یک بوسه همه چیز را فراموش می کردم

فراموشی

در کویر خلوت دلم با لبانی تشنه راه دشواری را در پیش گرفتم
می دانم که نیاز به جرعه آبی دارم تا خود را با آن سیراب نمایم
در قلبم غوغایی است غوغای عشق تو نگاهت برایم همچون رودخانه ایی است
که هرگز درآن رکودی نیست می خواهم که مرا به حال خود وا مگذاری
و مرا همیشه با خود همراه سازی بگذار تا از احساسات شیرینت لبریز شوم
بگذار تا به وسعت قلب پرمهرت دست یابم 

 

 

 

 

هرگز تو را فراموش نخواهم کرد
آری در مرگ آورترین لحظه های انتظار
زندگی را در رویاهای خویش دنبال کنم
در رویاها و در امید ها اگر ابرها گریستن را فراموش کنند
اگر پرندگان پرواز را فراموش کنند
اگر انسانها مهر و محبت را فراموش کنند
من هرگز تو را فراموش نمی کنم 
 

 

 

هنوز پیراهنی برای تن مجروحم ندوخته ام

چشمانم حضور تو را ؛ کم دارد

من گرمترین پیراهنم را به زمستان بخشیدم

تو خورشید را به دندان گرفته ای

من زمستان را بر دوش

من تمام غرورم را وام داده ام

برای شکستن کافی بود به سنگ سلام کنم 

 

 

 

مردی در عالم رویا فرشته ای را دید که در یک دستش مشعل

و در دست دیگرش سطل آبی گرفته بود و در جاده ای روشن و

تاریک راه می رفت

مرد جلو رفت و از فرشته پرسید : این مشعل و سطل آب را

کجا می بری ؟

فرشته جواب داد : می خواهم با این مشعل بهشت را آتش بزنم

و با این سطل آب ؛ آتش های جهنم را خاموش کنم . آن وقت

ببینم چه کسی واقعا" خدا را دوست دارد 

 

 

 اگه با دلت کسی یا چیزی رو دوست داشتی، زیاد جدی نگیرش ،
چون کار دل دوست داشتنه مثل کار چشم که دیدنه .
ولی اگر کسی رو با عقلت دوست داشتی
بدون داری چیزی رو تجربه می کنی که اسمش عشق واقعیه  

 

 

 

عشق رازی است مقدس .                                     

 برای کسانی که عاشقند ،  

عشق برای همیشه بی کلام میماند ؛ 

 اما برای کسانی که عشق نمی ورزند  

، عشق شوخی بی رحمانه ای بیش نیست 

  

 

 

گویندخدا بالاست ؛اما اگر به فراز ِ کاج نگاه کنی نخواهی دیدش. راستی چرا؟
اگر اعماق ِ معدن ها را بکاوی ؛ او را در طلای معادن نخواهی یافت
اگرچه این نور ِ اوست که در هر چه شکوهمند است، می درخشد.
چقدر او خوب و مهربان است!
که روی حقیقت ِ زمین و آسمان روکش انداخته و خود را همچون عشقی،
که مثل رازی در قلب حبس می شود،در پرده قایم کرده است
اما من همچنان حس می کنم آغوش ِ گرم ِ اواز همه ی آفریدگان
و هر چه که به چشم و گوش می آید،به سوی ِ من گشوده شده است
مثل این می ماندکه مادر ِ مهربانم نیمه شب لبهای مهربانش را بر پلکهای بسته ی من می نهد
مرا نیمه بیدار می کند، و می گوید:
نازنین،
حدس بزن چه کسی تو را در تاریکی بوسیده است؟!“ 

تنهایی

همیشه وقتی یکی ازم می پرسید چند تا دوسم داری یه عدد بزرگ میگفتم...
ولی وقتی تو ازم پرسیدی چند تا دوسم داری گفتم : یکی !!!
میدونی چرا ؟چون قوی ترین و بزرگترین عددیه که میشناسم ...
دقت کردی که قشنگترین و عزیز ترین چیزای دنیا همیشه یکین ؟
ماه یکیه ... خورشید یکیه ... زمین یکیه ... خدا یکیه ... مادر یکیه ... پدر یکیه ... تو هم یکی هستی ... وسعت عشق من به تو هم یکیه ...
پس اینو بدون از الان و تا همیشه : یکی دوست دارم 

 

 

 

 

 

 

فقط کسی معنای دلتنگی را درک می کند که طعم وابستگی را چشیده باشد
پس هیچ گاه به کسی وابسته نشو که سرانجام آن دلتنگی است 

 

 

 

 

 

دوست داشتن از عشق برتر است. عشق یک جوشش کور است و پیوندی از سر نابینایی. اما دوست داشتن پیوندی خودآگاه و از روی بصیرتِ روشن و زلال.
عشق بیشتر از غریزه نشأت می گیرد و هر چه از غریزه سرزند بی ارزش است وگذشته ات کتابی در وجودت می شود.
گاه به سراغش می روی و می خوانی , آنقدر که برگه های کتاب از بس ورق زده ای دارد از هم پاشیده می شود...
نویسنده سرنوشت ! بخوان کتابت را , اما در این دریای مرده غرق نشو. آنجا کلمات مرده اند و دیگر با مرورشان به تو زندگی نخواهند بخشید.
کلید امید را بردار و فردا آن قدر زیبا زندگی کن تا دیگران بیایند و کتاب وجود امروز تو را بخوانند.
دوست داشتن از روح طلوع میکند و تا هر جا که یک روح اقلب با دهان نسبت معکوس دارد
آنانکه قلبهای بازتر و وسیع تر دارند دهانهای بسته تری دارند

 

 

 

 

وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغها می کند پرهایش سفید می ماند

ولی قلبش سیاه میشود

 دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست اصراف محبت است  

 

 

کسی را که خیلی دوست داری زود از دست می دهی پیش از آنکه خوب نگاهش کنی.
پیش از آنکه تمام حرفهایت را به او بگویی پیش از آنکه همه لبخندهایت را به او نشان بدهی

 

 

آنقدر عرض کوچه را در انتظارت قدم زدم که یادم رفت کدام سمت کوچه بن بست است . حالا دیگر از هر طرف بیایی فرقی نمی کند........ غریبه ای   

 

 


   

چند مطلب

وقتی معلم پرسید عشق چند بخشه زود دستمو بالا گرفتم گفتم :
یک بخش اما از وقتی تورو شناختم فهمیدم عشق 3 بخشه :
1. عطش دیدن تو 2. شوق با تو بودن 3. و اندوه بی تو بودن.  

 

  

 

زندگی اجبار است ... مرگ انتظار است ... عشق یک بار است ... فکر تو تکرار است... جدائی دشوار است...  

  

 

 

 

میدونی سخت ترین لحظه زندگی آدم چه موقع هست؟
وقتی که بفهمی واسه کسی که تمام زندگیت بوده فقط یک تجربه بودی!
 

 

 

هنگامه شکوفه نارنج بود و من
با یاد دستهای تو ؛ سرمست
تن را به آن طبیعت عطر آگین
جان رابه دست عشق سپردم
با یاد دستهای تو ؛ ناگاه !
مشتی شکوفه را
بوسیدم و به سینه فشردد 

 

 

برای خریدن عشق هر کس هرچه داشت آورد،‌ اسم خودتون را با حروف انگلیسی بنویسید        بهاربیست       zibasazi.bahar-20.com
دیوانه هیچ نداشت و گریست،‌
گمان کردند چون هیچ ندارد می گرید،‌
اما هیچکس ندانست که قیمت عشق اشک است

اشتباه زندگی

چرا وقتی پایمان، جایی از اشتباه خودمان توی چاله می رود

حاضر نمی شویم قبول کنیم که این اشتباهی بوده که کرده ایم و دنیا به آخر نرسیده

چرا وقتی عاشق می شویم بی دلیل همه وجودمان را بی دریغ حراج می کنیم

چرا هر چه عشقمان غلیظ تر و شدیدتر است ، سرعتمان در هیچ شدن بیشتر

و اگر در این بین طرفمان مناسب نباشد(حالا یا از اول ما اشتباه انتخاب کرده ایم یا نه، انتخابمان لیاقت محبت را نداشته، فرقی نمی کند)

زود همه بیرق های محبت را چال می کنیم و جایش خنجر و سپر و نیزه بیرون می آوریم

 غافل از این که دنیا با یک آدم و یک عشق شروع نشده ، تمام هم نمی شود

تا دنیا دنیا است آدم و عشق و خطا هم هست

به جای اینکه با تمام قدرت دریای عطوفت وجودمان را تبدیل به سیلاب نفرت کنیم

کافی است فقط حواسمان را جمع کنیم تا دوباره اشتباه نکنیم 

عاشقى حس عجیبیست

*توکه نیستى پریشان است خیالم همه گفتند که من دیوانه حالم نمى دانند که این دیوانه درفکرشفانیست هرچه باشد امابى وفانیست...  * 
 

******  

*آسمان جاى عجیبیست نمیدانستیم عاشقى کارغریبیست نمیدانستیم عمر مدیون نفس نیست نمیدانستیم عشق کار همه کس نیست نمیدانستیم* 

 *****  

*چرا غمها نمیدانند که من غمگین ترین غمگین شهرم بیا اى دوست بامن باش که من تنهاترین تنهاى شهرم* 

 ****** 

* یه روزى میگفتم آره تو همونى که توقلبمى تونفسو جون منى خیلى نگذشته حالامیگم تو همونى که قلبمو شکست توهمونى که نفس هامو گرفتى جون بدم بى وفا*